دکتر عرفان اقبال

من مهاجری بودم که از تبعات جنگ روانی رنج می‌بردم؛ کابوس‌های مکرر و اضطراب دائمی. حتی تصور روزمره‌گی برایم دشوار بود. دکتر اقبال ابتدا با برگزاری یک جلسه‌ی طولانی مصاحبه، همه‌ی ابعاد ترومای مرا شناختند. سپس با ترکیبی از داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب، همراه با روان‌درمانی متمرکز بر تکنیک‌های مواجهه با خاطرات آزاردهنده، درمانم را آغاز کردند. جلسات هیپنوتراپی کوتاه برای آرام‌سازی نیز در دستور قرار گرفت. با گذشت دو ماه، نه‌تنها کابوس‌ها کاهش یافت بلکه توانستم به زندگی اجتماعی بازگردم. این تغییر شگفت‌انگیز، نشان از توان بالای دکتر اقبال در تلفیق علم و هنر روان‌درمانی دارد.

وسواسم به‌شدت زندگی‌ام را مختل کرده بود؛ از نظافت مداوم دست‌ها تا تکرار دستورات. مراجعه به دکترهای دیگر نتیجه‌ای نداشت تا وقتی نزد دکتر اقبال رفتم. ایشان با یک پرسش‌نامه‌ی دقیق اختلال وسواس، عمق مشکل را تشخیص دادند و جلسات رفتاردرمانی شناختی را با رویکرد جلوگیری از واکنش (ERP) شروع نمودند. در ابتدا بسیار ترسیده بودم اما با حمایت و تمرین تحت هدایت ایشان، توانستم به مرور تکرار غیرضروری افکار و اعمال را کاهش دهم. بعد از ۱۲ جلسه، شدت وسواسم به شکل چشمگیری افت کرد و زندگی‌ام دوباره قابل‌تحمل گشت. این موفقیت مدیون تخصص و همدلی ایشان است.

دختر نوجوانم دچار اختلال توجه و بیش‌فعالی بود و تمرکز در درس خواندن برایش غیرممکن شده بود. پس از انجام ارزیابی‌های تخصصی توسط دکتر اقبال، تشخیص ADHD نوع ترکیبی داده شد. ایشان ضمن تجویز داروی استراتیرا با دوز مناسب، جلسات نوروفیدبک برای تقویت قسمت‌های مربوط به تمرکز در مغز را آغاز کردند. این جلسات با دستگاه‌های پیشرفته و تنظیم دقیق پارامترها همراه بود و دخترم بعد از حدود ده جلسه توانست مدت مطالعه‌اش را از پانزده دقیقه به چهل دقیقه برساند. نکته‌ی کلیدی، رفتار مهربانانه‌ی دکتر بود؛ هر بار که ناامید می‌شد، او با پشتیبانی روان‌درمانی و توضیح علمی پیشرفت‌ها، انگیزهٔ او را حفظ می‌کرد.

بی‌خوابی شدیدم باعث شده بود هر روز با خستگی مفرط بیدار شوم. باورتان نمی‌شود تا چه حد تأثیر بد خواب بر کار و روابطم منفی بود. به توصیه‌ی یکی از دوستانم نزد دکتر اقبال رفتم. ایشان نخست چرخه‌ی خوابت را با پرسش‌نامه‌ی استاندارد شناسایی کردند و متوجه شدند مشکلم بی‌نظمی ریتم شبانه‌روزی است. با طراحی روتین خوابی شامل خواب و بیداری در زمان‌های ثابت، کاهش مصرف کافئین و پیاده‌روی عصرگاهی، همراه با یک جلسه روان‌درمانی کوتاه و در صورت نیاز داروی ملاتونین، به تدریج توانستم خواب عمیق و پایداری را تجربه کنم. الان پس از یک ماه، دیگر نیازی به چرت‌های مکرر روزانه ندارم و سرحال‌تر شده‌ام. توصیه‌های کاربردی و صمیمیت ایشان برایم گنجی گران‌بها بود.

هنگامی که دچار حملات پانیک شدم، احساس می‌کردم زیر سنگینی اضطراب توان نفس‌کشیدن هم ندارم. با وجود مراجعه به اورژانس‌های متعدد، فقط آرام‌بخش تزریقی دریافت کردم. دکتر اقبال اما مسیر دیگری را پیش گرفتند؛ نخست با یک پرسش‌نامه اضطراب و مصاحبه‌ی جزئی، حملات پانیک مرا دسته‌بندی کردند. سپس جلسات آموزش تنفس دیافراگمی، تمرینات آرام‌سازی عضلانی و داروی ضداضطراب کم‌دوز را شروع کردیم. در عرض دو هفته تعداد حملات از چهار بار در روز به یک بار در هفته کاهش یافت. آنچه بیش از همه مرا تحت تأثیر قرارداد، رفتار صبورانه‌ی ایشان در طول حمله بود: وقتی در مطب حمله گرفتم، بدون ترس من را همراه کردند و راهنمایی‌ام نمودند تا نفس‌های منظم و به آرامش برسم.

من سال‌ها دچار افسردگی خفیف اما پایدار بودم؛ تا حدی که زندگی روزمره‌ام مختل شده بود. مراجعه به درمانگرهای غیرتخصصی فایده‌ای نداشت تا اینکه نزد دکتر اقبال رفتم. ایشان ابتدا با دقت تمام به صحبت‌هایم گوش دادند و آرامش خاصی ایجاد کردند. سپس با استفاده از پرسش‌نامه‌های استاندارد و مصاحبه‌ی مفصل، تشخیص دادند افسردگی از نوع آتیپیک است. برنامه‌ای جامع برایم طراحی کردند: جلسات هفتگی رفتاردرمانی شناختی، داروی ضدافسردگی SSRI با دوز کنترل‌شده و تمرینات آرام‌سازی. دو ماه بعد، نه تنها روحیه‌ام بهبود یافت بلکه خواب بهتری پیدا کردم و فعالیت‌های مورد علاقه‌ام را از سر گرفتم. پیگیری تلفنی هفتگی برای بررسی عوارض دارو و میزان بهبود، نشان داد ایشان تا آخر مسیر درمان کنارم هستند. امروز احساس می‌کنم زندگی دوباره به من لبخند می‌زند.