دکتر نصراله سی سختی

از دوران نوجوانی دچار وسواس فکری–عملی بودم؛ آن‌قدر تکرار کارهایم زیاد بود که زندگی روزمره‌ام مختل شده بود. روز اول که به دکتر سی‌سختی گفتم «دوست دارم دست‌هایم را بیشتر از ۲۰ بار نشویم»، لبخند زد و گفت: «قدم اول اینه که بفهمی این تکرارها تا چه حد دنیات رو محدود کرده». سپس تکنیک درمان شناختی–رفتاری را آغاز کردیم؛ از تمرین‌های توقف فکر تا جایگزینی با جملات حمایتی. در کنار آن، داروی مناسب را شروع کردیم. بعد از پنج ماه، وسواسم به حد منطقی کاهش یافت؛ دیگر ساعت‌ها به فکر چرک کف دست نبودم و می‌توانم راحت‌تر با روزمرگی‌ها کنار بیایم. دکتر سی‌سختی نه تنها پزشک من، بلکه مربی ذهنم محسوب می‌شود.

پسرم در سن نوجوانی دچار مشکل رفتار پرخاشگرانه شد و به‌قدری شرایط سخت شد که حتی فکر جدایی از او می‌کردم. یکی از مشاوران مدرسه گفتند باید نزد روان‌پزشک ببریم. با مراجعه به مطب دکتر سی‌سختی، ابتدا با پسرم یک جلسهٔ مشاورهٔ خصوصی داشتند تا اعتمادش جلب شود. بعد برای من و همسرم جلسهٔ آموزشی برگزار کردند تا بفهمیم رفتارهای نوجوانانه تا چه حد طبیعی است و چه زمانی به اختلال نیاز به درمان دارد. پس از آن، یک طرح درمان ترکیبی از داروهای تنظیم‌کننده خلق، روان‌درمانی خانواده و تمرینات کنترل خشم ارائه شد. طی سه ماه، رفتار پرخاشگرانهٔ پسرم به‌طور محسوسی کاهش یافت و آموزش‌های دکتر سی‌سختی، گام‌به‌گام به ما کمک کرد فضای خانواده را از تنش خارج کنیم. امروز نه‌تنها پسرم ارتباط بهتری با ما دارد، بلکه مهارت‌های حل مسئله‌اش هم تقویت شده است.

چند ماه قبل به دلیل استرس شغلی، دچار حملات پانیک شدم؛ تپش قلب ناگهانی و تنگی نفس که مرا در اضطراب فرو برد. یک بار حتی تصور کردم حمله قلبی است. وقتی به دکتر سی‌سختی مراجعه کردم، پرسیدند: «دقیقاً چه زمانی حمله شروع شد؟ چه فکری می‌کردی؟» بعد از چند جلسه شناخت‌درمانی و تجویز داروی ضد اضطراب، حملات پانیکم به ندرت تکرار شدند. مهم‌ترین توصیهٔ ایشان این بود: «هر وقت احساس حمله کردی، نفس عمیق بکش و با خودت بگو این هم می‌گذرد». این جملهٔ کوتاه را هر روز تکرار کردم و امروز دیگر از حمله‌هام خبری نیست. اینکه می‌توانم با ترسم روبه‌رو شوم و آن را مدیریت کنم، همه را مدیون دکتر سی‌سختی هستم.

در دوران دانشجویی دچار افسردگی شدم. مدام احساس بی‌حالی و بی‌ارزشی می‌کردم و انگیزه‌ای برای ادامهٔ تحصیل نداشتم. به مراکز زیادی مراجعه کردم، اما بیشترشان دارو می‌دادند و سریع پرونده را می‌بستند. تا اینکه با دکتر سی‌سختی آشنا شدم. ایشان در اولین جلسه گفتند: «لازمه بدونیم ریشهٔ افسردگیت کجاست؛ خاطرات مهم و لحظات تاریکت رو ثبت کن و با من درمیان بذار». این مصاحبهٔ عمیق و پیگیری‌شده باعث شد در کنار دارو، هر هفته روان‌درمانی شناختی داشته باشم. با تمرین‌های هدفمند، کم‌کم افکار منفی‌ام را شناسایی کردم و جایگزین‌های منطقی پیدا کردم. سه ماه بعد، نه‌تنها درسی را رها نکردم، بلکه فعالیت‌های اجتماعی‌ام را از سر گرفتم و در پایان ترم، موفقیت تحصیلی قابل توجهی کسب کردم. از همون روزها تا امروز، هر وقت احساس ضعف می‌کنم، به صدا و کلمه‌های تأکیدی دکتر سی‌سختی فکر می‌کنم و قوت قلب می‌گیرم.

مدتی بود در خواب دچار وحشت‌زدگی شبانه و کابوس‌های مکرر می‌شدم؛ حتی داروهای خواب‌آور عادی هم کمکی نکردند. وقتی با معرفی یکی از آشنایان به دکتر سی‌سختی مراجعه کردم، ابتدا یک مصاحبهٔ دقیق از عادت‌های خوابم گرفتند؛ پرسیدند چه زمانی خوابم سبک و چه زمانی عمیق است، چه عاملی من را از خوابیدن باز می‌دارد و چگونه علائم استرس را تجربه می‌کنم. بعد از معاینه و درخواست پلی‌سونوگرافی خواب، یک بستهٔ ترکیبی از داروی خواب‌آور و تمرینات آرام‌سازی تجویز کردند. اما نکتهٔ ویژه این بود که هر هفته با پیامک می‌پرسیدند «خواب دیشبت چطور بود؟» و اگر جلسهٔ حضوری لازم می‌شد، وقت اضطراری می‌دادند. نتیجه این پیگیری مداوم این شد که خوابم به حالت عادی برگشت و کابوس‌ها فروکش کردند. دیگر نیازی به داروی سنگین نداشتم و با چند تمرین ساده قبل از خواب می‌توانم بی‌وقفه بخوابم. دکتر سی‌سختی بهترین کسی بود که می‌توانست مرا از کابوس‌زدگی نجات دهد.

تا قبل از اینکه با دکتر سی‌سختی آشنا شوم، هراس اجتماعی شدید داشتم و حضور در جلسات کاری برایم کابوس بود. اولین بار که وارد مطب شدم، با لبخندی محبت‌آمیز و صدایی آرام استقبال شدم. ایشان با دقت پرسیدند چه موقعی اولین نشانه‌های هراس را تجربه کردم و چطور زندگی‌ام را تحت‌تأثیر قرار داده. صادقانه گفتم شبانه‌روزی ذهنم پر از افکار منفی است. دکتر سی‌سختی ابتدا تکنیک‌های تنفس و آرام‌سازی ذهنی آموزش دادند؛ سپس دوزی از داروی ضداضطراب متناسب با شرایط من را شروع کردند. در هر جلسه، پیشرفت‌ها و چالش‌ها را بررسی می‌کردیم و دکتر با لحن صمیمی می‌گفتند: «نگران نباش، قدم‌به‌قدم جلو می‌ریم؛ تو توانش رو داری». بعد از چهار ماه، نه‌تنها جلسات کاری را بدون ترس برگزار می‌کنم، بلکه حتی در مهمانی‌های خانوادگی نیز راحت صحبت می‌کنم. پیگیری تلفنی ایشان پس از اولین ماه، باعث شد خیالم از بابت عوارض دارو راحت باشد و در صورت نیاز دوز دارو تنظیم شود. توصیه می‌کنم اگر اضطراب اجتماعی دارید، به سراغ دکتر سی‌سختی بروید؛ تجربهٔ من با ایشان فراتر از انتظارم بود.